girl land

ساخت وبلاگ
هفته اخر تابستان مشغول عروسی بودیم مامانم اینا درگیر کارای عروسی و منم لباس، دو روز مونده به عروسی مامانم وقت کرد برا لباسمون منجق بدوزه که اونم نصفه موند و عمش دست تنها بود رف پیشش منم مجبور شدم خودم بدوزم نشسته بودم میدوختم با سلیقه خودم انقدم قشنگ یه استین رو کلا منجق دوختم رسیدم دومی که مامانم دوباره اومد خونه گف داری برا الهه رو میدوزی :| دیگه مجبور شدم ادامه بدم برا استین خودم کریستال ها تموم شد رفتم خریدم اومدم فقط نصف یه استینه موند دیگه دیر شده بود باید میرفتن اتو من فک میکردم کار اسونی باشه منجق دوزی ولی خیلی طول میکشید. روز حنابندون پسر عمه الهه مریض شد و زیاد شرکت نداشت تو مجلس تا ساعت 5 صبح طول کشید و فرداشم عروسی لباسم ارایشم انقد خوب شده بود میخواستم لباسمو بخورم عاشق رنگش شدم، سبز خیلی قشنگ بود تو اینستا مینوشتن سبز پولداری girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 16:46